«سردار ملی» در تاریخ ایران، یادآور لقبی در انقلاب مشروطه و رشادت‌ها و دلاوری‌های «ستارخان» است که پس از پیروزی نهضت، از سوی مجلس شورای ملی به وی اعطا شد؛ سردار درستکاری که در سایه قدرت‌یابی دوباره میوه‌چینیان مشروطه، مظلومانه زخمی شد و در اوج مظلومیت نقاب از خاک برکشید.

۱۴ مرداد در تقویم ایران اسلامی، سالروز انقلاب مشروطه است؛ نهضت بزرگی که با خون جوانان وطن به ویژه ایالت آذربایجان سیراب شد و هر چند بعد از برافتادن حکومت استبدادی محمدعلی قاجار، دچار دسته بندی‌ها و به تبع آن سوگیری‌های تاریخی ناشی از آن شد، اما ستارخان سردار ملی به دلیل ایمان، شجاعت، درستکاری و وطن دوستی اش هرگز در سایه دسته بندی‌های برخاسته از مشروطه نشد و نامش در تاریخ ایران مانا گردید.

ستارخان قراجه‌داغی که بعد از فتح تهران به دست مشروطه خواهان، از سوی نمایندگان مجلس دوم با اعطای لوح زرینی به «سردار ملی» ملقب شد، در زمره لوطیان محله «امیره قیز» تبریز بود که بر افروخته شدن شعله‌های مشروطه، به جمع مشروطه خواهان پیوست و به دلیل ویژگی های اخلاقی بی‌بدیل و ثبات شخصیتش به زودی به مشهورترین چهره انقلابی ایران تبدیل شد، به گونه ای که خبرنگاران روزنامه های آنگلیسی و آمریکایی حاضر در مبارزات ۱۱ ماهه تبریزیان مقابل استبدادیان، او را «گاریبالدی» شرق نامیدند.

در تبیین جایگاه ستارخان سردار ملی در تاریخ مشروطه ایران، اشاره به این نکته کافی است که کمتر کسی از پیشروان این نهضت در کسوت های مختلف را می توان یافت که از سوی تاریخ نویسان، منتسب به دربار استبدادی محمدعلی شاه یا یکی از ۲ قدرت روسیه تزاری و انگلیس نباشد، اما سردار ملی ایرانیان در مبارزات مشروطه خواهی نه تنها از این صفت مبراست، بلکه هیچ مورخی او را به مال دوستی، بی بندو باری یا وطن فروشی متهم نکرده و همه صداقت، درستی و شجاعت او را ستوده اند و همین ویژگی هاست که او را به «سردار ملی» ملقب کرده است. 

اما ستارخان سردار ملی هر چه قدر که در تبریز مورد اعتماد و اجماع مردم و زعمای قوم بود، پس از مسافرات اجباری به پایتخت و ماجراهای پارک اتابک که به گلوله خوردن وی از ناحیه پا و در نهایت به مرگ ناشی از آن منجر شد، مورد بی مهری، حسادت و توطئه چینی هر دو حزب اعتدالیون و دموکرات ها قرار گرفت و آنان با انداختن سردار ملی به بستر مرگ برای تصاحب راحت مناصب و مقام های دولتی و سر کار آوردن دوباره «الدوله ها»، «ملک ها» و «السلطنه ها» کوشیدند. 

ستارخان سردار ملی که یک بار در گرماگرم مبارزات مشروطه در تبریز با مخبرالسلطنه هدایت در سال ۱۲۸۷ شمسی در افتاده و وی را ناگزیر از خروج از تبریز به مقصد اروپاگردی و خوش گذرانی در سرزمین «پروس» ها کرده بود، این بار بعد از پیروزی نهضت مشروطه که دیگر نیازی به پیشروان شجاع، امین و صدیق مردم نبود، در رویارویی با مخبرط السلطنه که پس از برطرف شدن خطر از سر تبریز بار دیگر از همان ینگه اروپا، والی گری ایالت زرخیر آذربایجان را به نامش زده بودند، قافیه را باخت و با توطئه والی به پشتیبانی کنسولگری های روس و انگلیس در تبریز، ناچار از ترک دیار شد. 

مطالعه منابع تاریخی نشان می دهد که ستارخان سردار ملی با هوش و ذکاوت فطریش از سرانجام سفر ناخواسته به تهران آگاه بود و به آن رضایت نمی داد، اما مافیای قدرت داخلی با تاکید انگلوفیل ها و روسوفیل های کارکشته به اضافه فشار دوستان ناآگاه همچون مرحوم حاج علی دواچی مبنی بر ضرورت خروج سردار از تبریز، او را ناگزیر از عزیمت به تهران کرد؛ شهری که حوادث ناگواری برای او و مجاهدان دلیرش که ۱۱ ماه تمام شبانه روز در مقابل اردوی ۴۰ هزار نفری تا بن دندان مسلح دولتی ایستاده و مشروطه را به ملت ایران اعاده کرده بودند، در شرف آبستن بود. 

ستارخان سردار ملی در مسیر سفر به تهران در شهرهای مختلف با استقبال بی نظیر مردم مواجه شد؛ خوشبختانه تصاویر طاق بندی ها و آذین بندی های شهرهای سر راه و مردم تهران به افتخار ورود سردار ملی ایران در منابع مکتوب و اینترنتی به وفور یافت می شود؛ اما شیرینی گل ریختن و شربت دادن مردم به این مناسبت و اعطای لوح زرین «سردار ملی» از سوی خانه ملت به ستارخان چندان نپایید و یپرم خان و حیدرخان عمواوغلو و دولت دست نشانده که وجود ستارخان و مجاهدان آذربایجان را در تهران به مانند خاری در سر راه میوه چینی خود می دیدند، دست به کار شدند تا گرد آزادی ایرانیان را از پا بیاندازند. 

و این گونه بود که ماجرای پارک اتابک، سناریونویسی و اجرا شد تا ستارخان بر بستر جراحت بیافتد و پس از حدود ۳ سال بر اثر غصه بسترنشینی و دوری از خاستگاه مشروطه و مردمش، دق مرگ شود و رخ از نقاب خاکی برکشد؛ هر چند مرگ ستارخان، پایانی بر نقش وی در مشروطه و رویدادهای ناگوار و انحرافی پس از آن بود، اما تاریخ معاصر ایران نام و یاد نیک «ستارخان سردار ملی» را فرموش نکرده و نخواهد کرد. 

سه شنبه 29 اسفند 1402


شماره بیست و چهار - بیست و پنج | بهار1403 | 16325.pdf              پوشش ۷۰ درصدی فیبرنوری در سال آینده/ ۷ میلیون پوشش ایجاد شده است | وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با بیان اینکه سال آینده برای پوشش فیبرنوری سال درخشانی خواهد بود، گفت: پوشش فیبرنوری در سال آینده در کشور به حدود ۷۰ درصد خواهد رسید.              علت قطعی بازار فرابورس و آخرین وضعیت سامانه/ فرابورس امروز با تاخیر شروع می‌شود | مدیرعامل شرکت مدیریت فناوری بورس تهران گفت: در ۲۴ ساعت گذشته تیم فنی با تمرکز بر رفع مشکل پیش آمده و انتخاب راه‌حل مشخصی که ریسک کمتری داشته باشد، بی‌وقفه تلاش‌های خود را ادامه داده‌اند و پیش بینی می‌شود بازار با تاخیر در روز جاری شروع شود.              انهدام بزرگ‌ترین شبکه اخلالگر مالی و قمار آنلاین مرتبط با انگلستان | وزارت اطلاعات اعلام کرد: بزرگترین شبکه‌ سازمان یافته‌ قمار و شرط‌بندی اینترنتی که توسط مبادی مستقر در خارج از کشور مدیریت و راهبری می‌شد پس از ۱۴ ماه تحقیقات و رصدهای پیچیده‌ اطلاعاتی و با مساعدت قوه قضاییه و بانک مرکزی شناسایی و منهدم شد.              



نشریه پانار

پانار | پارس ساختار | در مظلومیت سردار ملی

در مظلومیت سردار ملی 98/05/15

 «سردار ملی» در تاریخ ایران، یادآور لقبی در انقلاب مشروطه و رشادت‌ها و دلاوری‌های «ستارخان» است که پس از پیروزی نهضت، از سوی مجلس شورای ملی به وی اعطا شد؛ سردار درستکاری که در سایه قدرت‌یابی دوباره میوه‌چینیان مشروطه، مظلومانه زخمی شد و در اوج مظلومیت نقاب از خاک برکشید.

۱۴ مرداد در تقویم ایران اسلامی، سالروز انقلاب مشروطه است؛ نهضت بزرگی که با خون جوانان وطن به ویژه ایالت آذربایجان سیراب شد و هر چند بعد از برافتادن حکومت استبدادی محمدعلی قاجار، دچار دسته بندی‌ها و به تبع آن سوگیری‌های تاریخی ناشی از آن شد، اما ستارخان سردار ملی به دلیل ایمان، شجاعت، درستکاری و وطن دوستی اش هرگز در سایه دسته بندی‌های برخاسته از مشروطه نشد و نامش در تاریخ ایران مانا گردید.

ستارخان قراجه‌داغی که بعد از فتح تهران به دست مشروطه خواهان، از سوی نمایندگان مجلس دوم با اعطای لوح زرینی به «سردار ملی» ملقب شد، در زمره لوطیان محله «امیره قیز» تبریز بود که بر افروخته شدن شعله‌های مشروطه، به جمع مشروطه خواهان پیوست و به دلیل ویژگی های اخلاقی بی‌بدیل و ثبات شخصیتش به زودی به مشهورترین چهره انقلابی ایران تبدیل شد، به گونه ای که خبرنگاران روزنامه های آنگلیسی و آمریکایی حاضر در مبارزات ۱۱ ماهه تبریزیان مقابل استبدادیان، او را «گاریبالدی» شرق نامیدند.

در تبیین جایگاه ستارخان سردار ملی در تاریخ مشروطه ایران، اشاره به این نکته کافی است که کمتر کسی از پیشروان این نهضت در کسوت های مختلف را می توان یافت که از سوی تاریخ نویسان، منتسب به دربار استبدادی محمدعلی شاه یا یکی از ۲ قدرت روسیه تزاری و انگلیس نباشد، اما سردار ملی ایرانیان در مبارزات مشروطه خواهی نه تنها از این صفت مبراست، بلکه هیچ مورخی او را به مال دوستی، بی بندو باری یا وطن فروشی متهم نکرده و همه صداقت، درستی و شجاعت او را ستوده اند و همین ویژگی هاست که او را به «سردار ملی» ملقب کرده است. 

اما ستارخان سردار ملی هر چه قدر که در تبریز مورد اعتماد و اجماع مردم و زعمای قوم بود، پس از مسافرات اجباری به پایتخت و ماجراهای پارک اتابک که به گلوله خوردن وی از ناحیه پا و در نهایت به مرگ ناشی از آن منجر شد، مورد بی مهری، حسادت و توطئه چینی هر دو حزب اعتدالیون و دموکرات ها قرار گرفت و آنان با انداختن سردار ملی به بستر مرگ برای تصاحب راحت مناصب و مقام های دولتی و سر کار آوردن دوباره «الدوله ها»، «ملک ها» و «السلطنه ها» کوشیدند. 

ستارخان سردار ملی که یک بار در گرماگرم مبارزات مشروطه در تبریز با مخبرالسلطنه هدایت در سال ۱۲۸۷ شمسی در افتاده و وی را ناگزیر از خروج از تبریز به مقصد اروپاگردی و خوش گذرانی در سرزمین «پروس» ها کرده بود، این بار بعد از پیروزی نهضت مشروطه که دیگر نیازی به پیشروان شجاع، امین و صدیق مردم نبود، در رویارویی با مخبرط السلطنه که پس از برطرف شدن خطر از سر تبریز بار دیگر از همان ینگه اروپا، والی گری ایالت زرخیر آذربایجان را به نامش زده بودند، قافیه را باخت و با توطئه والی به پشتیبانی کنسولگری های روس و انگلیس در تبریز، ناچار از ترک دیار شد. 

مطالعه منابع تاریخی نشان می دهد که ستارخان سردار ملی با هوش و ذکاوت فطریش از سرانجام سفر ناخواسته به تهران آگاه بود و به آن رضایت نمی داد، اما مافیای قدرت داخلی با تاکید انگلوفیل ها و روسوفیل های کارکشته به اضافه فشار دوستان ناآگاه همچون مرحوم حاج علی دواچی مبنی بر ضرورت خروج سردار از تبریز، او را ناگزیر از عزیمت به تهران کرد؛ شهری که حوادث ناگواری برای او و مجاهدان دلیرش که ۱۱ ماه تمام شبانه روز در مقابل اردوی ۴۰ هزار نفری تا بن دندان مسلح دولتی ایستاده و مشروطه را به ملت ایران اعاده کرده بودند، در شرف آبستن بود. 

ستارخان سردار ملی در مسیر سفر به تهران در شهرهای مختلف با استقبال بی نظیر مردم مواجه شد؛ خوشبختانه تصاویر طاق بندی ها و آذین بندی های شهرهای سر راه و مردم تهران به افتخار ورود سردار ملی ایران در منابع مکتوب و اینترنتی به وفور یافت می شود؛ اما شیرینی گل ریختن و شربت دادن مردم به این مناسبت و اعطای لوح زرین «سردار ملی» از سوی خانه ملت به ستارخان چندان نپایید و یپرم خان و حیدرخان عمواوغلو و دولت دست نشانده که وجود ستارخان و مجاهدان آذربایجان را در تهران به مانند خاری در سر راه میوه چینی خود می دیدند، دست به کار شدند تا گرد آزادی ایرانیان را از پا بیاندازند. 

و این گونه بود که ماجرای پارک اتابک، سناریونویسی و اجرا شد تا ستارخان بر بستر جراحت بیافتد و پس از حدود ۳ سال بر اثر غصه بسترنشینی و دوری از خاستگاه مشروطه و مردمش، دق مرگ شود و رخ از نقاب خاکی برکشد؛ هر چند مرگ ستارخان، پایانی بر نقش وی در مشروطه و رویدادهای ناگوار و انحرافی پس از آن بود، اما تاریخ معاصر ایران نام و یاد نیک «ستارخان سردار ملی» را فرموش نکرده و نخواهد کرد. 



اخبار مرتبط

مقام معظم رهبری | نشریه تخصصی پانار | پارس ساختار

کاور آخرین نسخه | شماره بیست و چهار - بیست و پنج | بهار1403

فصلنامه پانار


آخرین خبر ها

Save