ماجرا چه بود؟
با افزایش میزان ضریب نفوذ شبکههای مجازی، کارشناسان غیررسمی که تا پیش از آن چندان مجال و فرصت ابراز نظر و ظهور و بروز نداشتند، با ورود به بازخوانی وقایع و فرازهای مختلف تاریخ انقلاب، توجه مخاطبان بسیاری را به خود جلب کردند. یکی از مهمترین و جذابترین این فرازها، وقایع مربوط به دوران جنگ است. در چنین شرایطی روایتهای غیر رسمی امکان بیان پیدا میکردند. با این پرسش اصلی که آیا ما در جنگ پیروز شدیم؟ آیا امکان پایان جنگ در شرایط بهتری وجود نداشت؟ راز و رمز نوشیدن «جام زهر» از سوی امام خمینی(ره) چه بود؟ و سؤالات متعدد دیگری که ذهن جامعه را به خود مشغول میساخت. این پرسشها البته بهواسطه تغییر گرایشهای جامعه، پتانسیل بازنمایی بیشتری نیز مییافت. در چنین شرایطی یک مسئله ذهن جامعه را بیش از پیش درگیر خود کرد: «آیا عملیات کربلای۴ لو رفته بود؟ اگر چنین بود، چرا این عملیات انجام شد؟»
عملیات فریب یا عملیات اصلی؟
با فراگیرشدن این پرسش در فضای مجازی، برخی صاحبنظران و فرماندهان جنگ به آن پاسخ دادند. محسن رضایی در توئیتی عملیات کربلای ۴ را عملیات فریب خواند و نوشت: «عملیات کربلای چهار برای فریب دشمن انجام شد. اگر تحلیلگر تاریخی در فهم آن فریب بخورد، پس وای به حال نوشتههای او» و گفت: «با عملیات کربلای چهار، به دشمن وانمود کردیم که عملیات سالانه ما تنها همین بوده، ده روز بعد در همان نقطه و در زمانی که نیروهای ارتش بعثی به مرخصی رفته بودند، عملیات کربلای پنج را انجام دادیم».
این اظهارنظر از سوی فرمانده اسبق سپاه گرچه مورد تأیید عدهای قرار گرفت، اما عدهای هم که خود شاهدان عینی دو عملیات کربلای ۴ و ۵ بودند، آن را غیرواقعی و عملیات کربلای ۴ را عملیاتی اصلی، اما لو رفته و شکست خورده خواندند.
سید محمد انجوینژاد، یکی از شاهدان عینی عملیات کربلای ۴ و ۵ در گفتوگویی با خبرآنلاین با بیان اینکه عملیاتی دقیقتر، با برنامهتر و همراه با آموزشهای سختتر از کربلای ۴ نداشتیم میگوید: «در عملیات کربلای ۴ بچهها زمانی متوجه لو رفتن عملیات شدند که عملیات شروع شده بود. یعنی تا لحظه آغاز عملیات همه چیز جدی بود، بهطوری که از گردان ما که قرار بود سه گروهان وارد عمل شود، اولین گروهان وارد آب شده و ٥٠ متر پیشروی کرده بود، و گروهان ما نیز وارد آب شده بود. همان جا بود که فرمانده لشکر جناب آقای اسماعیل قاآنی که کنار ما تا کمر در آب ایستاده بود و برای انجام عملیات به صورت خیلی جدی توجیه شده بود، اعلام کرد که اوضاع مشکوک است».
نیم ساعت از عملیات گذشته بود که متوجه شدیم عملیات لو رفته است
انجوینژاد ادامه میدهد: «در حالی که نیم ساعت از عملیات گذشته بود، ما احساس کردیم در منطقه منتظر ما هستند و مشخص شد عملیات لو رفته، همان جا بود که نیروهای بیشتری وارد میدان نکردیم. به یاد دارم یک گروهان از گردان ما، یک گروهان از لشکر امام حسین(ع) اصفهان و یک گروهان از عاشورای تبریز وارد عمل شده بودند. اما بقیه که جمعیت زیادی از غواصان، نیروهای زمینی و پشت خط آماده شده بودند، وارد عمل نشدند. همین جمعیت بسیار زیاد از رزمندگان اثباتگر آن است که نمی توان نام عملیات کربلای ۴ را عملیات فریب گذاشت».
کربلای ۴ و غواصهایی با دستان بسته
این درحالی بود که سردار باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح، اردیبهشت سال 94 از کشف پیکرهای مطهر ۱۷۵ شهید غواص عملیات کربلای چهار خبر داد و درباره تعداد و اماکن کشف این اجساد، گفت: «پیکرهای مطهر ۵ شهید در منطقه فاو، ۱۷۵ شهید در منطقه ابوفلوس، ۸ شهید در شلمچه، ۲۱ شهید در مجنون، ۴۰ شهید در شرق دجله و جاده خندق و ۲۱ شهید در منطقه زبیدات کشف شد.» (تابناک ۹۴/۲/۲۹)
روایت کربلای ۴، نشانی از یک چالش ساختاری
فارغ از روایتهای مختلف درخصوص این واقعه باید به این پرسش پرداخت که چرا مسائل سیاسی ما هیچگاه بدل به مسائل تاریخی نمیشوند؟ چرا جامعه در خصوص وقایع مختلف به روایتهای رسمی اکتفا نمیکند و همواره به دیده تردید به آن مینگرد؟ چرا بعد از گذشت بیش از سی سال از پایان جنگ همچنان گردش آزاد اطلاعات در خصوص وقایع مربوط به مدیریت جنگ مکتوم باقی مانده؟ عدم ارائه اطلاعات شفاف و کامل چه توجیهی دارد؟ و آیا رویکرد ارائه اطلاعات قطره چکانی به سود جامعه و در راستای منافع نظام است؟
راه حل چیست؟
آنچه سال گذشته درخصوص ماهیت و کیفیت عملیات کربلای ۴ افتاد، منحصر در این موضوع نیست. جامعه ملتهب امروز ایران، هر از گاهی با این مسائل مواجه میشود. مواجهه با آمار رسمی که قابل اطمینان نیستند. نمونه آخر آن اعلام کشتهشدگان در جریان اعتراض به گرانی بنزین در آبان ماه امسال بود. بهطور حتم نقش رسانههای بیگانه در ایجاد چنین بستری قابل صرف نظر کردن نیست، اما علت اصلی این چالش در نقص فضای باز رسانهای و در یک کلام آزادی بیان است. نبود بستر مناسب برای انتقال اطلاعات و عدم وجود مدیریت یکپارچه در این خصوص، شرایطی را فراهم میآورد که جامعه نسبت به رسانههای رسمی کشور اعتماد نداشته باشد. این شرایط بدون تردید سرمایه اجتماعی موجود را کاهش داده و موجب کاهش سطح مشروعیت نظام میشود؛ طبعا راه مقابله با این آسیب نیز جز فراهم کردن فضایی حرفهای برای شنیده شدن صداهای مختلف نیست و تنها با این روش بازآفرینی اعتماد محقق خواهد شد.
Save